اثرات نامتقارن شوک هزینههای دولت بر چرخه مالی سیکلهای تجاری با تاکید بر اوراق مشارکت اسلامی با استفاده از مدل NARDL
مقاله حاضر به موضوع اثرات نامتقارن شوک هزینههای دولت بر چرخه مالی سیکلهای تجاری با تاکید بر اوراق مشارکت اسلامی با استفاده از مدل NARDL پرداخته شده است. روش پژوهش حاضر از منظر هدف کاربردی و از منظر ماهیت تحلیلی توصیفی میباشد و در دسته تحقیقات پس رویدادی (با استفاده از اطلاعات گذشته؛ حد فاصل سالهای 1366 تا 1402) میباشد. در این راستا، مدلهای غیرخطی NARDL به منظور بررسی روابط کوتاهمدت و بلندمدت بین هزینههای دولت و شاخصهای چرخه مالی و سایر متغیرهای کلان اقتصادی استفاده شد. تمرکز اصلی پژوهش بر تحلیل دقیق نوسانات مثبت و منفی هزینههای جاری و عمرانی و تأثیر آنها بر عملکرد چرخه مالی و سیکلهای تجاری کشور میباشد.نتایج حاصل از برآورد مدل در کوتاهمدت نشان داد که شوکهای مثبت هزینههای جاری و عمرانی باعث افزایش چرخه مالی شده، در حالی که شوکهای منفی این هزینهها اثر معکوس و تضعیفکننده دارند. این عدم تقارن اثرات به روشنی نشاندهنده وجود روابط نامتقارن میان هزینههای دولت و چرخه مالی است که در سیاستگذاری مالی اهمیت ویژهای دارد. به عبارت دیگر، واکنش چرخه مالی نسبت به افزایش هزینههای دولت متفاوت و بزرگتر از واکنش نسبت به کاهش آنهاست. همچنین ضرایب مربوط به متغیرهای اقتصادی دیگر همچون تولید ناخالص داخلی، سرمایهگذاری و نرخ بهره منفی و معنادار بود که نشان میدهد افزایش این متغیرها در کوتاهمدت به کاهش چرخه مالی منجر میشود، در حالی که تورم و مصرف تاثیر مثبت و معنادار بر چرخه مالی داشتند.ضریب تصحیح خطا (ECM) منفی و با مقدار بالایی (حدود 0.72-) نشان داد که سرعت تعدیل انحرافات کوتاهمدت به سمت تعادل بلندمدت قابل توجه است و مدل قابلیت پیشبینی مناسبی دارد. آزمونهای تشخیصی نیز نشان داد که مدل از نظر ناهمسانی واریانس، خودهمبستگی و خطای تصریح مشکلی ندارد که به اعتبار نتایج افزوده است.در بخش بلندمدت، نتایج مدل همانباشتگی تأیید کرد که رابطه پایدار و معنیداری بین هزینههای جاری و عمرانی دولت، متغیرهای کلان اقتصادی و چرخه مالی وجود دارد. ضرایب بلندمدت نیز اثرات مشابهی با نتایج کوتاهمدت داشتند، به طوری که اثرات نامتقارن هزینههای دولت بر چرخه مالی در بلندمدت نیز مشهود است. آزمونهای ثبات ساختاری CUSUM و CUSUMQ نیز تایید کردند که مدل در طول دوره بررسی دچار شکست ساختاری نشده و نتایج پایدار و قابل اطمینان هستند.بر اساس این یافتهها، پیشنهاد میشود سیاستگذاران مالی کشور با در نظر گرفتن اثرات نامتقارن هزینههای جاری و عمرانی، از ابزارهای مالی اسلامی مانند اوراق مشارکت برای تأمین مالی دولت بهره بگیرند. این ابزارها میتوانند ضمن تامین منابع مالی پایدار، به کنترل نوسانات نامتقارن هزینهها کمک کرده و باعث بهبود کارایی مدیریت چرخه مالی و سیکلهای تجاری کشور شوند.
تحلیل کیفی خودکارسازی فرایندهای حسابداری با هوش مصنوعی
با پیشرفتهای فناوری اطلاعات و ظهور هوش مصنوعی، خودکارسازی فرآیندهای حسابداری بهعنوان یکی از مهمترین تحولات در حوزه مدیریت مالی و حسابرسی مطرح شده است. این مطالعه با رویکرد تحلیل کیفی به بررسی مولفههای مختلف مؤثر بر خودکارسازی فرآیندهای حسابداری میپردازد و نقش شرایط علی، شرایط زمینهای، عوامل مداخلهای، پدیدههای اصلی، راهبردها و پیامدهای این تحول فناورانه را شناسایی و تحلیل میکند. یافتهها نشان میدهد که هوش مصنوعی ضمن افزایش دقت، سرعت و شفافیت گزارشهای مالی، موجب تحول نقش حسابداران و ارتقاء کیفیت تصمیمگیریهای مالی میشود. با این حال، چالشهایی نظیر امنیت دادهها، مسائل اخلاقی، نیاز به مهارتهای تخصصی و مقاومت فرهنگی از موانع اصلی پذیرش این فناوری هستند. مطالعه حاضر تأکید میکند که موفقیت در خودکارسازی فرآیندهای حسابداری نیازمند برنامهریزی جامع در زمینه آموزش، توسعه زیرساختهای فناوری، تدوین چارچوبهای قانونی و اخلاقی و مدیریت تغییر سازمانی است. این پژوهش با تلفیق دیدگاههای متعدد داخلی و خارجی، چارچوبی کاربردی برای مدیران و سیاستگذاران ارائه میدهد تا بتوانند به طور مؤثر از ظرفیتهای هوش مصنوعی در حسابداری بهرهمند شوند.
مقایسه نتایج حاصل از شبکههای عصبی در پیشبینی قیمت رمزارزها در شرایط ریسک
این پژوهش با هدف مقایسه عملکرد شبکههای عصبی مختلف در پیشبینی قیمت رمزارزها بهویژه بیتکوین در شرایط ریسک انجام شد. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و توصیفی-تحلیلی است. دادههای تاریخی مرتبط با قیمت و شاخصهای کلیدی بیتکوین، اتریوم و ریپل در بازه زمانی ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۳ از منابع معتبر صرافیها و پلتفرمهای مالی گردآوری شد. دادهها پس از پیشپردازش به دو بخش آموزش و آزمون تقسیم شدند. دو مدل شبکه عصبی پرسپترون چندلایه (MLP) و توابع پایه شعاعی (RBF) طراحی و اجرا گردید. برای ارزیابی عملکرد مدلها، معیارهایی چون میانگین قدر مطلق خطا (MAE)، جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) و ضریب تعیین (R²) محاسبه شد. نتایج نشان داد مدل MLP نسبت به مدل RBF عملکرد دقیقتری در پیشبینی قیمت رمزارزها دارد. ضریب تعیین برای MLP برابر با 99.5% و برای RBF برابر با 98.9% بهدست آمد. مقایسه معیارهای خطا بیانگر کاهش قابلتوجه RMSE و MAE در مدل MLP نسبت به مدل RBF بود. همچنین، مدل پیشنهادی چندورودی عمیق (MICDL) در پیشبینی تغییرات قیمتی کوتاهمدت توانست از مدلهای CNN-LSTM مقایسهای پیشی گیرد، بهویژه در شاخصهای طبقهبندی جهت حرکت قیمت. استفاده از شبکههای عصبی، بهویژه مدل MLP، دقت و انعطاف بالایی در پیشبینی نوسانات رمزارزها دارد و میتواند ابزاری کارآمد برای سرمایهگذاران، تحلیلگران و سیاستگذاران مالی در مدیریت ریسک و تصمیمگیری آگاهانه باشد. با این حال، استفاده از دادههای متنوعتر و لحظهای و بهکارگیری ترکیب الگوریتمهای یادگیری عمیق میتواند موجب ارتقای پیشبینیها در تحقیقات آتی شود.
مدل کیفی حسابداری دیجیتال بر کیفیت گزارشهای مالی
پیشرفتهای فناورانه در دهههای اخیر، نظامهای حسابداری را با تحولات بنیادین مواجه ساخته است. حسابداری دیجیتال بهعنوان رویکردی نوین، بر بهرهگیری از فناوریهای نوظهور همچون هوش مصنوعی، بلاکچین، دادههای بزرگ، و خودکارسازی فرآیندهای مالی برای ارتقاء کیفیت گزارشهای مالی تأکید دارد. این پژوهش با هدف تدوین یک مدل پیشبرنده برای استقرار حسابداری دیجیتال در سازمانها انجام شده است تا ضمن شناسایی عوامل علی، زمینهای، مداخلهای، راهبردها و پیامدهای ناشی از این تحول، مسیر اجرایی دقیقتری برای سازمانها فراهم گردد. روش تحقیق از نوع کیفی با رویکرد نظریهپردازی دادهبنیاد است و با بهرهگیری از تحلیل محتوا میان اسناد و مدارک مرتبط موجود در داخل و خارج از کشور، دادهها گردآوری و تحلیل شد. نتایج حاصل از کدگذاری باز، محوری و انتخابی نشان داد که مؤلفههایی نظیر زیرساختهای فناوری، حمایت سازمانی، مهارتهای دیجیتال منابع انسانی و الزامات محیط کلان، نقش تعیینکنندهای در موفقیت استقرار حسابداری دیجیتال دارند. در نهایت، مدل پارادایمی طراحیشده میتواند بهعنوان نقشه راهی کاربردی برای سازمانها جهت دستیابی به شفافیت، پاسخگویی، کارایی و کیفیت گزارشهای مالی در بستر دیجیتال مورد استفاده قرار گیرد.
طراحی الگوی عوامل موثر بر ساختار سرمایه براساس کارت امتیازی متوازن با توجه به نقش تاب آوری مالی
هدف از پژوهش حاضر طراحی الگوی عوامل موثر بر ساختار سرمایه براساس کارت امتیازی متوازن با توجه به نقش تاب آوری مالی بود. این پژوهش با رویکرد کیفی و روششناسی نظریه دادهبنیاد، از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته با ۸ نفر از خبرگان و مدیران ارشد بانکهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران انجام شد و به شناسایی عمیق الگوی مفهومی عوامل مؤثر بر ساختار سرمایه با رویکردی ترکیبی پرداخت. یافتهها نشان دادند که مولفههایی همچون نقدینگی، ریسک اعتباری، کیفیت دارایی، اندوخته قانونی و حقوق صاحبان سهام بهعنوان عوامل علی در شکلگیری ساختار سرمایه ایفای نقش میکنند. در سطح مقولات زمینهای عواملی نظیر سیستم کنترل داخلی و سیستم مدیریت دارایی و بدهی، بستر اجرایی و عملیاتی این تصمیمات را فراهم میسازند. عواملی نظیر رضایت مشتری، اشتراکگذاری اطلاعات و نوآوری در قالب متغیرهای مداخلهگر، میتوانند با ایفای نقشی تسهیلگر یا محدودکننده، بر نحوه تعامل ساختار سرمایه با محیط پیرامونی اثرگذار باشند. راهبردهایی همچون استقرار نظام مدیریت ریسک یکپارچه و افزایش شفافیت و تعامل با ذینفعان بهعنوان جهتگیریهای کلان، ساختار سرمایه را در مسیر تابآوری هدایت میکنند. در نهایت پیامدهایی چون پایداری ساختار مالی، ارتقاء تابآوری مالی، تعمیق اعتماد عمومی و بهبود عملکرد بانک تبلور عینی کارکرد این ساختار در چارچوبی مقاوم و آیندهنگرانهاند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که ساختار سرمایه بانکها حاصل تعامل نظاممند عوامل مختلف است و رویکرد کارت امتیازی متوازن همراه با تابآوری مالی، چارچوبی موثر برای تصمیمگیری راهبردی فراهم میآورد. این الگو میتواند به تقویت پایداری مالی و اعتماد عمومی در نظام بانکی منجر شود.
تاثیر سیاستهای ارزی و تغییر نرخ ارز بر امنیت غذایی در جمهوری اسلامی ایران
یکی از شاخصهای عمده و تاثیرگذار بر امنیت غذایی طی سالهای بعد از انقلاب تغییر مداوم نرخ ارز دولتی با نامهای متفاوت بوده است. نرخ ارز یکی از شاخصههای موثر بر امنیت غذایی است. با توجه به این مسئله مطالعه ی حاضر با هدف بررسی تاثیر سیاستهای ارزی و تغییر نرخ ارز بر امنیت غذایی انجام شد. یکی از متغیرهای کلیدی و اثرگذار بر امنیت غذایی در ایران طی سالهای پس از انقلاب اسلامی، تغییرات مکرر نرخ ارز دولتی با عناوین مختلف بوده است. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی–تحلیلی به بررسی تأثیر سیاستهای ارزی و نوسانات نرخ ارز بر امنیت غذایی کشور از ابتدای انقلاب تا سال ۱۴۰۴ پرداخته است. در بخش توصیفی، عوامل مؤثر بر تولید و توزیع غذا شامل شرایط اقلیمی، منابع آب، نهادههای تولید، فناوریهای نوین و ساختارهای بازرگانی مورد شناسایی قرار گرفت؛ در بخش تحلیلی نیز با استفاده از مدل سوات( نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها) ارزیابی و راهکارهای اجرایی پیشنهاد شد. یافتهها نشان داد که هرچند نظام حاکمیتی ایران همواره تأمین حداقل کالاهای اساسی را مد نظر داشته است، اما فقدان یک راهبرد پایدار و بلندمدت موجب غلبه رویکردهای توزیعی بر سیاستهای امنیت غذایی شده است. تخصیص ارز ترجیحی برای واردات نهادههای دامی و کشاورزی و کالاهای آماده مصرف، زمینهساز رانت، امضاهای طلایی و فساد ساختاری گردیده و وابستگی به واردات را افزایش داده است. بهرغم برخورداری ایران از ظرفیتهای طبیعی و ژئوپولیتیکی، سیاستهای امنیت غذایی بیشتر در قالب راهبردهای محافظهکارانه و دفاعی دنبال شده است، در حالی که شرایط بالقوه برای حرکت به سمت راهبردهای تهاجمی و رقابتی وجود دارد. در نهایت، نتایج تأکید میکنند که امنیت غذایی باید بهمثابه یک راهبرد ملی پایدار مبتنی بر تقویت زیرساختهای تولید کشاورزی، بهرهگیری هوشمندانه از آب مجازی و واردات هدفمند بازتعریف شود، نه صرفاً یک سیاست اجرایی مقطعی و توزیعی.
اثرات قیمت انواع حاملهای انرژی بر تورم تفکیک شده در بخشهای صنعت و مواد غذایی با استفاده از مدل کوانتایل
بالا بودن نرخ تورم در اقتصاد ایران، بهویژه در دهه اخیر و ناتوانی دولت در مهار آن، موجب شده است تا تورم بهعنوان یکی از مسائل و مشکلات اصلی اقتصاد ایران شناخته شود. در خصوص هزینههای تورم بحثهای فراوانی وجود دارد. بسیاری از اقتصاددانان وجود تورم کم اما مثبت را برای رشد اقتصادی ضروری میدانند؛ اما تورم بالا میتواند هزینههای سنگینی به رشد اقتصادی تحمیل کند که مهمترین مسیر آن از طریق کاهش سرمایهگذاری است. سرمایهگذاری هنگامی صورت میپذیرد که چشمانداز روشن و مثبتی برای سودآوری وجود داشته باشد. تورم بالا که نشانه بیثباتی بازارهاست، این چشمانداز را تیره و تار میکند و موجب افزایش عدماطمینان و ریسک سرمایهگذاری میشود. البته مادامی که تورم قابل پیشبینی باشد، یعنی در سطح بلندمدت خود قرار داشته باشد، به نوعی این اثر از میان میرود. در این مقاله به موضوع اثرات قیمت انواع حاملهای انرژی بر تورم تفکیک شده در بخشهای صنعت و مواد غذایی با استفاده از مدل کوانتایل پرداخته شده است. جامعه آماری در این تحقیق شامل کشور ایران میباشد که با توجه به در دسترس بودن داده ها، برای دوره زمانی 1383-1402 بشکل فصلی در نرم افزار ایویوز و تکنیک اقتصادسنجی چندکی کوانتایل به تجزیه و تحلیل دادهها، در کشور ایران پرداخته شده است. چنانچه نتایج و تخمین مدل کوانتایل نشان میدهد، در چارکهای اول و دوم و سوم؛ قیمت حاملهای انرژی(قیمت نفت کوره و نفت گاز) بر تورم اثر مثبت و معنی داری دارد و در چارک چهارم شدت تأثیرگذاری آن افزایش مییابد، به عبارتی شاخصهای مطالعه در چارک اول (Q25)، دوم (Q50) و سوم (Q75) با تورم در بخش صنعت دارای یک همبستگی زمانی مثبت میباشد. سپس با دور شدن مؤلفههای تأخر و حرکت به سمت چارک چهارم (Q95)، همبستگی بین شاخصهای مطالعه و تورم در بخش صنعت افزایش مییابد ونتایج و تخمین مدل کوانتایل در بخش مواد غذایی نشان میدهد، در چارکهای (پایین) اول و دوم؛ قیمت حاملهای انرژی(قیمت نفت کوره و نفت گاز) بر تورم اثر مثبت و معنی داری دارد و از چارکهای سوم و چهارم به بعد شدت تأثیرگذاری آن افزایش مییابد، به عبارتی شاخصهای مطالعه در چارک اول (Q25) و دوم (Q50)، با تورم در بخش مواد غذایی دارای یک همبستگی زمانی مثبت میباشد. سپس با دور شدن مؤلفههای تأخر و حرکت به سمت چارک سوم (Q75) و چهارم (Q95)، همبستگی بین شاخصهای مطالعه و تورم در بخش مواد غذایی افزایش مییابد.
بررسی اثرات چندکی ریسک سیاسی و نوسانات قیمت نفت خام بر شاخصهای کلان اقتصادی در ایران
از زمان بحران انرژی در دهه 1970، توجه قابل توجهی به تأثیر گسترش شوک نفت خام بر اقتصاد شده است. نوسانات قیمت نفت خام به ویژه در سال 2008 ضربههای بزرگتری را به همراه داشته است. تکانههای نفتی یا نوسانات قیمت نفت یکی از عوامل اصلی بسیاری از بحرانهای اقتصادی در میان کشورهای واردکننده و صادرکنندهی نفت است. برای کشورهای صادرکننده نفت، درآمدهای حاصل از فروش نفت، منبع بسیار مهمی از درآمدهای مالی و ارزی دولتها را تشکیل میدهد. وابستگی این درآمدها به قیمت نفت در بازار جهانی و به عبارتی برونزا بودن آن را میتوان دلیلی بر بروز نااطمینانی و بی ثباتی در سیاست گذاریهای اقتصادی دانست. بنابراین میتوان گفت که هرگونه نوسان و بیثباتی در بازار جهانی نفت به بروز عدم تعادل و حتی بحران منجر میشود مگر آنکه سیاستهای صحیحی در مواجهه با این نوسانات از سوی دولتها اتخاذ شود. در مقاله حاضر به موضوع بررسی اثرات چندکی ریسک سیاسی و نوسانات قیمت نفت خام بر شاخصهای کلان اقتصادی در ایران پرداخته شده است. مطالعه حاضر در دسته تحقیقات کاربردی است و از منظر ماهیت تحلیلی- توصیفی میباشد. همچنین از منظر جمع آوری دادههای آماری در دسته تحقیقات پس رویدادی مقرار میگیرد. جامعه آماری پژوهش حاضر مربوط به کشور ایران میباشد و دوره زمانی تحقیق حد فاصل سالهای 1370 تا 1402 میباشد. چنانچه نتایج و تخمین مدل کوانتایل نشان میدهد، در چارکهای (پایین) اول و دوم؛ نوسان قیمت نفت خام و بحرانهای مالی اثر منفی و ثبات سیاسی، حاکمیت قانونی و اثربخشی دولت و کیفیت مقررات و PS*OP بر تولید ناخالص داخلی اثر مثبت دارد و از چارکهای سوم و چهارم به بعد شدت تأثیرگذاری آنها کاهش به عبارتی شاخصهای مطالعه در چارک اول (Q25) و دوم (Q50)، با تولید ناخالص داخلی دارای یک همبستگی زمانی مثبت میباشد. سپس با دور شدن مؤلفههای تأخر و حرکت به سمت چارک سوم (Q75) و چهارم (Q95)، همبستگی بین شاخصهای مطالعه و تولید ناخالص داخلی کاهش مییابد. همچنین نتایج و تخمین مدل کوانتایل در مدل نابرابری درامدی نشان میدهد، در چارکهای (پایین) اول و دوم؛ نوسان قیمت نفت خام و بحرانهای مالی اثر مثبت و ثبات سیاسی، حاکمیت قانونی و اثربخشی دولت و کیفیت مقررات و PS*OP بر نابرابری درامدی اثر منفی دارد و از چارکهای سوم و چهارم به بعد شدت تأثیرگذاری آنها کاهش به عبارتی شاخصهای مطالعه در چارک اول (Q25) و دوم (Q50)، با نابرابری درامدی دارای یک همبستگی زمانی مثبت میباشد. سپس با دور شدن مؤلفههای تأخر و حرکت به سمت چارک سوم (Q75) و چهارم (Q95)، همبستگی بین شاخصهای مطالعه و نابرابری درامدی کاهش مییابد.
دربارهی مجله
نشریه حسابداری، امور مالی و هوش محاسباتی یک نشریه علمی با دسترسی آزاد است که به پژوهشهای پیشرفته در تقاطع حسابداری، اقتصاد و هوش محاسباتی اختصاص دارد. این نشریه بستری پویا برای محققان دانشگاهی، حرفهایهای صنعت و سیاستگذاران فراهم میکند تا جدیدترین پیشرفتها، مطالعات تجربی، پیشرفتهای نظری و کاربردهای ابزارهای محاسباتی را در حل مسائل پیچیده حسابداری و اقتصادی به اشتراک بگذارند. تعهد ما به پیشبرد نوآوری در موضوعات گسترده نشریه، پژوهشهای میانرشتهای را که شکافهای موجود بین اقتصاد، حسابداری و هوش محاسباتی را پر میکند، تشویق میکند.
ما بر این باوریم که آینده حسابداری و اقتصاد در همافزایی هوش مصنوعی (AI)، یادگیری ماشین (ML) و سایر روشهای محاسباتی نهفته است که میتوانند دقت، کارایی و قدرت پیشبینی مدلهای مالی و فرآیندهای تصمیمگیری را ارتقا دهند. این نشریه از مقالاتی که به پیشرفتهای نظری، ارائه بینشهای کاربردی یا مطالعات موردی که قدرت هوش محاسباتی در تحول اقتصاد مالی را نشان میدهند، استقبال میکند.
اطلاعیه #1
درباره مجله حسابداری، امور مالی و هوش محاسباتی
- صاحب امتیاز: مؤسسه پژوهشی اقتصاد و مدیریت نواندیشان فردا
- وضعیت چاپ: الکترونیکی
- دوره چاپ: فصلنامه
- زبان مجله: فارسی همراه با خلاصه مبسوط انگلیسی
- نوع مجله: علمی پژوهشی
- دسترسی به مقالات: رایگان
- نوع داوری: دوسو ناشناس (حداقل دو داور)
- مدت زمان بررسی اولیه: 3 الی 5 هفته
- زمان داوری: 1 تا 3 ماه
- هزینه داوری: ندارد
- رتبه ارزیابی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال 1402: رتبه ب
- ایمیل مجله: jafci2023@gmail.com
داشتن شناساگر ارکید برای تمامی نویسندگان الزامی است. برای دریافت اینجا (https://orcid.org/register) ثبت نام کنید.(راهنمای دریافت شناساگر ارکید).
تمامی مقالات ارسالی به این مجله قبل از ورود به فرآیند داوری از طریق نرم افزارهای مشابهت یاب «سمیم نور» بررسی خواهند شد.